چيزي شبيه سكوت....



شبيه سکوت:


به تازگي کلامي از بزرگي شنيده ام که سرشار از اميد م کرد؛ مي گفت:


که اگر گاهي شيطان رهايت نمي کند بدان که تو در راهي و اين خبيث به تو طمع کرده است@!!


شيطان به خفتگان و عليل هاي زمين گير که کاري ندارد!!


همينکه تو را در راه ببيند و در حال حرکت؛ به تو طمع مي کند تا تو را باز دارد ،تو را زمينگير کند ،تو را بيچاره کند!!!


@@@


پس مواظب باش !! تقواي محض؛ و بدون اذيت شيطان بوي ضلالت و گمراهيت مي دهد؛ 


اگر روزي ديدي که در اوج معنويت بدون وسوسه شيطان صفا مي کني خيال نکن که شيطان را از پا در آورده اي!! نه بلکه شيطان تو را زمين زده است و از تو خيالش راحت شده است!


تو در اين حال در اوج معنويت که نيستي تو در قعر معصيتي و خود بي خبري!@


عارفي که خيال شيطان را آسوده کرده و فريب و مکري از او نبيند ؛عارف نيست؛ جاهلي است که دلق عرفان به خود بسته است@


پس به خود اميد وار باش که تو در گود عرفاني ؛ خودت نمي داني ،


تو در حرکتي و در راهي و گرنه شيطان را به تو چه کار؟؟!.@@@


شبيه سکوت:


شبيه سکوت:


مردان کودک روان


?????


مردان پس از ازدواج بيشتر از ن به محبت نيازمندند!!


بر خلاف آنچه تا کنون به ما گفته اند که ن نيازمند محبتند ؛ از قضا ماجرا بر عکس است !!


 مرد با ازدواج؛ سر بر بالين دختري ميگذارد که سخت نيازمند محبت اوست!!


مسوليت اداره و سر پرستي دختري را بعنوان همسر مي پذيرد ؛ اما انرژي حرکتش را از محبت همان دختر مي گيرد!


?? پس تو خيال نکن که او چون مرد است بايد عشق بورزد و از آسمان قلبش محبت بريزد ؛ نه ، او هم بايد معشوق باشد!


او بيشتر به سايه اي نيازمند است که در خنکايش بيارامد، تا در پرتو آن، چون کوه پناهگاه خانواده اش باشد@ 


او اکنون مثل يک کودک، به دو گوش شنوا و دو دست نوازش گر اختصاصي نيازمند است!!


???


??نياز مردان به محبت از نياز کودکان به محبت بيشتر است،


کودکان اگر رها شوند مي گريزند اما دوباره به خانه برخواهند گشت؛ اما مردي که در خانه از محبت محروم شود؛ ديگر به خانه باز نخواهد گشت!!، اگر هم بر گردد با دل نخواهد آمد از ترس آبرويش تنها با تن اعلام حضور مي کند!!


???


??جالب اينجاست؛ مردي که از محبت همسرانه ي خود محروم شود، اين کمبود محبت، گاه او را به اعتياد و گاه به شراب و مستي و گاه به عرفان و معنويت مي کشاند!!


آري به عرفان و معنويت!!


گاهي پسران، کمبود محبت و گمشده خود را در معنويت و عبادت هاي عارفانه مي جويند!!


???


پس هر عرفاني عارفانه نيست، بلکه گاهي از روي نياز کودکانه و قهر هاي خانوادگي و تربيتي است!!


مرد اگر در کودکي از محبت والدين محروم مانده باشد، توقع دارد پس از ازدواج بار سنگين اين کمبود را همسرش بر دوش گرفته و محروميتهايش را جبران کند!!


پس اين وظيفه بزرگ بر عهده ي همسرش خواهد بود و اين زن اوست که بايد شوهرش را غرق در درياي محبت خود کرده و مثل يک نوزاد تحويل بگيرد!!


که اگر چنين نشد مي شود آنچه خواهد شد!!


پس برخي از نه از درد معرفت که از درد نياز و از رنج کمبود محبت به عبادات روي مي آورند!!


يکي معتاد مي شود ؛ اينهم عارف شده است!!


پس ممکن است در راستاي شوق به معنويتش کارها بکند.


خرج کند


از پول و امکاناتش بگذرد تا با تور مريدان ؛ تار عقده هايش را بنوازد.


پس اين کودک معلم نديده و درس ناخوانده را درنقش پير ديدن عين ديوانگي است!!@


عين الف ضاد


??????


?? داستانک


?????


 - لَا تُبطِلوا صَدَقَاتِکم بالمَنِّ و الأَذي (بقره؛ 234)


 صدقه هايتان را با منت و اذيت باطل نکنيد.


 


♦?اربابي يکي را کشت و زنداني شد و حکم بر مرگ و قصاص او قاضي صادر کرد.


شب قبل از اعدامش، غلامش از بيرون زندان، تونلي به داخل زندان زد و نيمه شب او را از زندان فراري داد.


??اسبي برايش مهيا کرد و اسب خود سوار شد. اندکي از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را براي نوشتن وصيتت در زندان آماده 


مي‌کردند. ارباب گفت: سپاسگزارم بدان جبران مي‌کنم.


?? نزديک طلوع شد، غلام گفت: 


ارباب تصور کن چه حالي داشتي الان من نبودم، داشتي با خانواده‌ات و فرزندانت وداع مي‌کردي؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران مي کنم.


 


??اندکي رفتند تا غلام خواست بار ديگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من مي‌روم خود را تسليم کنم. من اگر اعدام شوم يک بار خواهم مرد ولي اگر زنده بمانم با منتي که تو خواهي کرد، هر روز پيش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد.


  ??کار نيک منتي ندارد.


 


 


?????? ???????


ب  ??چند دستورالعمل‌ اخلاقي


 از ايه الحق 


مرحوم سيد احمد کربلائي(ره)


?پدر مرحوم آيه العظمي سيد احمد کربلايي اصالتا تهراني بود؛اما به کربلا مهاجرت کرد و ايشان در کربلا رشد يافت.


مشهور است سيد احمد از ناحيه يک چشم نابينا بود؛ به همين خاطر معروف به_واحدالعين_بود.


نقل است که فرموده بود دوست داشتم از آن چشم هم نابينا بودم که جز به جمال دلرباي الهي نمي نگريستم!


ايشان شاگردان بزرگي مثل مرحوم ميرزا علي آقاي قاضي و سيد جمال گلپايگاني داشت!


?? دستورالعمل‌هايي که سيد احمد کربلايي براي يکي از شاگردان خود  داشتند  عبارتند از:


 1. مواظبت کامل بر اداء واجبات و ترک محرمات. 


2. کمال مراقبت در طول روز. 


3. هنگام خوابيدن محاسبه نفس کردن. 


4. در صورتي که نفس، مخالفتي نموده آن را جبران نمايد و نفس را با انجام ضد ميل او مجازات کند. 


5. در هر شب جمعه و عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند. 


6. اهم از همه  اينکه در تمام اوقات و در همه احوال، حضرت حق جل و علا را حاضر و ناظر بداند. 


7. دوام توجه و توسل به حضرت حجت عجل الله فرجه که واسطه فيض زمان است و بعد از هر نماز دعاي غيبت که «اَلَّلهمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَکَ.» است خوانده، و سه سوره توحيد هديه به آن بزرگوار و دعاي فرج «اللهم عظم البلاء .» را ترک ننمايد.


                   ??شبيه سکوت??


?بشربن مفضل مي گويد: با چند نفر به مکه مي رفتيم، در راه مکه يکي از دوستان گفت: در اين روستا زن بسيار زيبايي است که پزشک مارگزيده ها و عقرب گزيده هاست،خوب است که او را ببينيم گفتيم زشت است، ما حاجي هستيم، برويم بگوييم ميخواهيم يک زن را ببينيم؟ گفت: حيله و نقشه اي مي کشيم، پاي مرا با يک چوب زخم کنيد، زير بغل هاي مرا بگيريد و زن پزشک را سراغ بگيريد.


 بشر بن مفضل مي گويد: همين کار انجام شد و وقتي وارد روستا شديم، سراغ منزل آن زن را گرفتيم هنگامي که درب منزل رسيديم، زني بيرون آمد وقتي که نگاهش به او افتاد، بسيار حاذق بود، گفت: شما دروغ مي گوييد، او را مار نگزيده،


 ولي آن چوبي که پاي او را زخم کرده ايد، آلوده به ادرار مار بوده است، متاسفانه زهر ادرار مار از خودِ زهرمار خطرناک تر است و هيچکس نميتواند درمان کند و اين مرد، تا نماز مغرب و عشاء خواهد مُرد.


 بشر بن مفضل مي گويد: همين طور شد و آن مرد تلف شد، و او را دفن کرديم و سپس به سفر ادامه داديم!!


*ماجراي شاگرد عبدالله بن مسعود*


عبدالله بن مسعود معلم قرآن بود، مردي آمد به او گفت : ميخواهم نزد شما قرآن بياموزم، و عبدالله بن مسعود هم وقتي را براي او معين کرد، مرد آمد و يکسال تمام قرآن آموخت و پس از يادگيري ديگر نيامد. زنِ عبدالله بن مسعود به همسرش گفت: آن مرد نابينا ديگر به خانه ما نمي آيد؟ عبدالله بن مسعود گفت: کدام نابينا؟ گفت: همان کس که هر روز براي آموختن قرآن مي آمد! گفت: آنکه نابينا نبود، اتفاقا کاملا بينا بود. همسر عبدالله بن مسعود گفت:


 من هرچه به او نگاه مي کردم چشمانش فروهشته بود. گفت: او چشمان فروهشته داشت که ناموس من مصون بماند.!!


سلام بر همراهان عزيز!!


حضورتان مايه افتخار ماست


براي پيوستن اعضاي جديد


""شبيه سکوت ""را به دوستان خود


معرفي کنيد!!


شبيه سکوت??


@aeinalefzad                                                                                                                                                 


چرا در تبليغ مبلغان اثر نمي بينيم؟


پس از انقلاب شکوهمند اسلامي و ايجاد حکومت ديني،


مبلغان و منبري ها فرصت بيشتري پيدا کردند


تا به نشر فرهنگ دين بپردازند؛


اضافه بر اين، در دو دهه اخير فضاي مجازي نيز


به کمک مبلغان آمده و راه تبليغ و انتشار آموزه هاي ديني


را هموار تر کرده است.


روزانه صدها مجلس معنوي از طرف بانيان خصوصي


و عمومي در جاي جاي ايران اسلامي منعقد مي شود،


و در هر شبانه روز از تلويزيون و راديو ساعت ها


سخنراني پخش مي شود؛


کارشناسان در انواع برنامه هاي صدا و سيما


هر روز افاضه مي کنند .


با توجه به اين شرايط پيش آمده؛


اولين سوالي که ذهن ما را به خود مشغول


مي کند اين است که چرا با اين تبليغ وسيع تاثير نمي بينيم؟


به نظر شما دليل خنثي بودن منبرها و سخنراني ها چيست؟


البته منکر اين نيستم که هر از گاهي


مجالس افرادي را تحت تاثير قرار داده  و آنان را متحول مي کند؛


اما در حد کلان اجتماعي 


ربا


بي حجاب


رشوه


اختلاس


دروغ


ريا و صدها عمل خلاف اخلاق در اداره جات دولتي و غيره دولتي


نشانگر خنثي بودن تبليغ نيست؟


حالا به نظر شما مشکل کجاست؟


منتظر نقطه نظرات راهگشايتان هستيم!


سلام


سلامي به گرمي آفتاب مرداد


سلامي به عظمت و بزرگي دهه کرامت؛ 


از ولادت بانوي هميشه ايران ، حضرت کريمه ، معصومه سلام الله؛


تا


ولادت سلطان سرير ارتضي ؛


سلطان ايران؛


علي بن موسي الرضا عليه السلام!


روزهايتان پر از کرامت و بزرگواري؛


که تو کريمي، 


با کرامت آفريده شده اي؛ 


حريم دلت محترم است؛


هرزگان نيازهاي خود را در شکستن اين حريم مقدس جستجو مي کنند!!


پس حريم دلت؛ 


کرامت و بزرگي ات را حفظ کن


 


کسي صداي مرا نمي شنود!


درکم نمي کند!


حرفم را نمي فهمد؟


من نماز را دوست ندارم، نمي خواهم به زور نماز بخوانم


فرياد پدرم:


پسر جان! نماز، نماز ،  داره قضا ميشه !


کافر مطلق ، بلند شو؛


مگر نماز نمي خواني، کفر همه جا را ميگيره،


و اما مادرم:


پاشو ، کي آدم ميشي،


چرا از پسر خاله هات ياد نميگيري؟


نماز نخوني خدا عذابت مي کنه. ده پاشو ديگه.


و من سکوت سکوت سکوت. سکوتي همراه با اعتراض


راستش را بخواهيد ،


دوست دارم اعتصاب غذا کنم، از اينهمه داد و فرياد.


اين گونه مي گذشت تا اينکه بالاخره کوکب اقبال بر بام دلم نشست،


و خودم را در آغوش رحمت الهي يافتم؛


با دوستي آشنا شدم که فکر مرا تغيير داد و مرا عاشق نماز کرد؛


از او پرسيدم:


چرا بايد نماز بخوانم؟


گفت:


نماز تکليف نيست که از زير بارش شانه خالي کني


نماز مدال و تشريف است


خدا ي بزرگ و مهربان اين مدال را به انسان هديه کرده است؛


و تنها آدم را قابل دريافتش دانسته است؛


ديوانگان که تکليف ندارند؛ و به چيزي تشريف نمي شوند؛


عاقلانند که مشرف به تشريف و مفتخر به دريافت مدال


الهي مي شوند؛ و نماز مدال عزت و تاج شرافت و کرامت است.


حرفش مثل تير به قلبم نشست



و من اينگونه عاشق نماز شدم




 


 


نمر باقر النمر، استقامت را از که آموخته بود؟


شراب عشق را چگونه نوشيده بود؟


مگر نه اين است که:


سوره‏ هاى کتاب شهادت، تفسير آيه‏ هاى خداست.


فاتحه الکتاب آن، شهادت حضرت سيد الشهدا عليه السلام است؛


که با نام خدا شروع و با صبر خدا خاتمه يافته است.


قرآن با نام خدا آغاز و با نام مردم پايان يافته؛


اما تفسير کتاب خدا در کربلا با نام خدا شروع


و با نام حسين پايان نيافته که آغاز شده است.


شهادت حسين عليه السلام مانند قرآن لايه‏ هاى نو ظهورى دارد


که هر روز و هر لحظه گوياى گوشه‏ اى از نياز انسان


و ميدان نمايش دريايى از عظمت و کمال اوست.


پس ما به عاشورا زنده‏ايم؛ نه عاشورا به ما،


در هواى عاشورا نفس نزيم مرده‏ايم و از عاشورا قوّت نگيريم جان باخته‏ ايم.




زمستان امسال کعبه از گرمي خون بزرگ مردي شهيد


رنگ و بوي بهار را گرفت؛


مسجد الحرام اين روزها ، مسجد الحرام قبل نيست؛


کعبه ؛ کعبه ديروز نيست؛


انگار صفا و مروه نيز دل و دماغي ندارند؛


هروله اش صفايي ندارد، و در کنار مروه اش تقصير تفسير نمي شود؛


زمستان امسال مدينه نيز حال و هواي ربيع ندارد؛


امسال از خون شيخ شهيد، باقر النمر ؛


که حلقوم عدالت خواهش


بر دار روزه سکوت گرفت؛


عزا گرفته ، و اندوه شهادت مظلومانه اش ظهور حضرت


صاحب را آرزو مي کند


مفتي هاي عربستان، براي بقاي حکومت آل سعود


از قيامت خود هم نردبان مي سازند؛


در برابر قتل و شهادت شيخ باقر النمر بر طبل رسوايي خود


مي کوبد؛.


اما دير نيست، سرانجام


دست انتقام خدا روزي از آستين غيب بيرون آمده


رسوايشان خواهد کرد. 


انهم يرونه بعيدا و نراه قريب






تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دانلود سریال خارجی نگاره ی پیچک تحصیل در استرالیا و کانادا لیموترش شفااااف PhotoRenders پاسدار و عاشق ولايت مطالب بورسی مرجع مقالات رسمی سئو روشنايي Joey